شنبه 86/10/15 ::  ساعت 2:10 عصر
پری رو
ای پری رو زچه رو روی نشانم ندهی مویی از طره گیسوی نشانم ندهی
دلم از هجر رخت سوخت خدا را زچه رو جلوه ای زان رخ دلجوی نشانم ندهی
شد کمان قامت من همچو خم ابرویت خمی از طاق دو ابروی نشانم ندهی
تشنه جرعه ای از جام وصالم ای دوست قطره ای زان می مینوی نشانم ندهی
مانده ام در ره پرپیچ و خم کوی وصال یک نشان از سر آن کوی نشانم ندهی
راه بسیار بود سوی تو ای دوست ولی زچه یک سوی بآن سوی نشانم ندهی
! لیست کل یادداشت های این وبلاگ